Popular Posts

۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

شکاف دستمزد- تورم و مطالبه کارگران




زمانیکه که آمار رسمی کشور نرخ تورم در پایان سال ۹۱ را نزدیک به 32 درصد را نشان می‌داد و نرخ واقعی ۴۰ درصد تخمین زده می‌شد. دولت احمدی‌نژاد و شورای عالی کار ( که نمایندگان کارفرماها و دولت دست بالا را دراین شورا دارند) بعد از به تاخیر انداختن‌های متعدد در مورد تعیین میزان افزایش دستمزد سال ۱۳۹۲، سرانجام این میزان افزایش  را ۲۵ درصد اعلام نمود. از همان لحظه اعلام این خبر طبقه کارگر و زحمتکشان که با مشکلات  معیشتی و بیکاری جدی روبرو هستند، اعتراضات خود را در شکل‌های مختلف –اعتصاب، تحصن در جلو مجلس یا استانداری‌ها،  راهپیمایی و شکایت به دیوان عدالت اداری- اعلام نمودند.  در لحظات پایانی عمر دولت دهم، دولت با مانورهایی جهت کاهش این اعتراضات، اصلاحیه‌ای مبنی بر افزایش صد در صدی حق مسکن برای کارگران را اعلام کرد و این رقم افزایش با ناباوری تمام ده‌هزار تومان بود و بقول گزارش ایلنا اعلام این رقم نمک پاشیدن به زخم کارگران! است. و نیز افزایش حق خواربار که ۱۵ هزار تومان است  که قرار است به مرحله اجرا درآید را اعلام نمود.
قابل ذکر است که خط فقر تعریف شده در ایران که شامل مسکن، پوشاک، درمان و آموزش برای یک خانوار چهار نفره شده است یک میلیون و پانصد هزار تومان برآورد شده است، که با رقم حداقل حقوق اعلامی ۴۸۷ هزار تومان فاصله نجومی دارد و افزایش ۱۰ هزار  و یا ۲۵ هزار تومان واقعا نمک‌پاشی به زخم کارگران و مزدبگیران است. افزون براین بخش بزرگی از کارگران که در کارگاه‌های کوچک هستند و از شمول قانون کار خارج شده‌اند و همچنین کارگران بازنشسته از همین افزایش ناچیز هم محروم هستند.
  دولت یازدهم که با وعدهٔ اصلاح امور بخصوص اصلاح  وضع معیشتی مردم مصدر کار شده است چه برنامه‌ای برای کاهش شکاف دستمزد و تورم دارد؟. طبق ادعای اخیر آقای ربیعی وزیر کار در سیستان بلوچستان، رقم تورم در مواد خوراکی بالای ۶۰ درصد رسیده است. آیا سطح دستمزد کنونی پاسخگوی این تورم لجام گسیخته می‌باشد؟ در نظر بگیریم که کارگران و زحمتکشان حدودا ۴۰ میلیون از جمعیت ۷۵ میلیونی را تشکیل میدهد و هر روز با افزایش قیمت مواد اصلی زندگی و کمبود دارو و... مواجه است . آیا مجلس و وزارت کار  برنامه‌ای برای این معضل بزرگ طبقه کارگر دارند؟. شواهد امر نشان می‌دهد که نه تنها برنامه‌ای برای این امر در دستور کار نیست بلکه دولت با توجه به برنامه های اقتصادی- اجتماعی اعلام شده‌اش با روش های دیگر مانند دولت‌های قبلی برنامه‌های دیکته شده از طرف بانک جهانی را به اجرا می‌گذارد و به این ترتیب قانون کار را نیز تغییر داده و بیمه‌های اجتماعی را محدود کرده و حتی در صددند که بیمه اجتماعی را که حاصل مبارزات طولانی طبقه‌ کارگر ایران از دهه‌های ۱۳۲۰ می‌باشد را به بخش خصوصی واگذار کنند.
آیا دولت آقای روحانی با ترکیب فعلی کابینه خود که در بخش‌های کلیدی اقتصادی آن مجریان سیاست‌های بانک جهانی و صندوق بین‌امللی پول تکیه زده‌اند توان پاسخگویی به این شکاف بزرگ دستمزد و تورم را دارند؟ شواهد امر روزنه‌ای امید بخش را نشان نمی دهند. مزدبگیران باید در بازار متورم که هر لحظه بطور بی‌سابقه افزایش می‌یابد باید با حقوق ۴۸۷ هزار تومان (مصوبه شورای عالی کار در اسفند ۱۳۹۱)   به امورات زندگی و مسکن خود پاسخگو باشند و برای تامین کسری حقوق خود در دو و سه جا کار کنند- البته اگر بتوانند کاری پیدا کنند.
با شروع فصل مدارس در مهرماه ، تامین هزینه مدرسه کودکان فشار مضاعفی را بر دوش کارگران و مزدبگیران تحمیل خواهد کرد. با توجه به اخراج‌‌های وسیع کارگران و بسته شدن اغلب صنایع، تامین هزینه لباس و دفتر و کتاب و بدتر از همه هزینه ثبت نام فرزندان در مدارس دولتی! که طبق اصل ۳۰ قانون اساسی- دولت موظف است به شهروندان خود تا پایان دوره متوسطه خدمات آموزشی رایگان دهد- بر آن اضافه خواهد شد. و شواهد امر نشان می‌دهد که بالا بودن هزینه مدرسه و درس، کودکان این طبقه زحمتکش از راهیابی به بمدرسه  و تحصیل باز می‌دارد و مشکلات این طبقه زحمتکش را دو صد چندان می‌کند.
کارگران خواستار تعیین دستمزد سالانه بر اساس نرخ واقعی تورم در هر سال می‌باشند و این را در هر تجمعی و اعتراضی در سطح کشور مشاهده می‌کنیم.
زحمتکشان ایران  فقط با تشکل در سندیکاهای مستقل و اعتراضات متحد خود می‌توانند به این شرایط پایین بودن دستمزد،  گرانی و بیکاری پایان دهند.


وظایف جنبش کارگری ـ سندیکایی و طرح سه جانبه گرایی وزارت کار





طی هفته‌های اخیر بحث پیرامون سیاست‌های وزیر کار دولت حسن روحانی، برنامه‌های این وزارتخانه در اوضاع جدید و بطورکلی نقش و جایگاه تشکل‌های کارگری با حرارت جریان دارد.
علی ربیعی به عنوان وزیرکار جدید برنامه‌های مختلفی را ارایه کرده است که هیچکدام آنها تفاوت اساسی و جدی با برنامه‌های پیشین ندارد. اما یکی از محورهای اصلی تبلیغات وزیرکار "لزوم توجه جدی به سه جانبه گرایی" است. مسئولین وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی اعلام میکنند، سیاست آنها در زمینه سه جانبه گرایی با برنامه‌های دولت قبلی متفاوت خواهد بود. گرچه تاکنون در این زمینه طرح مشخصی ارایه نگردیده و موضوع رعایت مقاوله نامه‌های ۸۷ و ۹۸ همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ما و سندیکاهای مستقل کارگری طی سالیان اخیر همواره بر ضرورت و اهمیت حضور تشکل‌های کارگری در امور و تصمیم گیری‌های مرتبط با زندگی زحمتکشان تاکید و پافشاری کرده اند. این خواست بدیهی تا کنون از سوی جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده است و پاسخ سندیکاهای مستقل و فعالین کارگری تهدید، احضار، بازداشت، شکنجه و مرگ بوده است. تمامی کارگران و سندیکالیست هایی که اکنون در زندان بسر می برند صرفاً به علت فعالیت علنی و قانونی صنفی ـ سندیکایی که ناظر برهمین خواست یعنی حضور تشکل‌های کارگری در اموری مانند تعیین دستمزد، مشارکت واقعی و فعال نه ظاهری در مدیریت سازمان تامین اجتماعی و حق برپایی سندیکا بدون مداخله و فشار حکومت و نهادهای امنیتی و از این قبیل از کار اخراج، بازدتشت و زندانی گردیده اند. بنابراین هنگام تعریف سه جانبه گرایی باید تصریح کرد، مفهوم و معنای سه جانبه گرایی هدایت و کنترل برخی تشکل‌ها و تقویت آنها از سوی وزارت کار و نهادهای حکومتی و سپس معرفی آنها به عنوان "شریک اجتماعی" نیست و نمی تواند باشد. مطابق مقاوله نامه‌های سازمان بین المللی کار بویژه مواد 87 و 98 حق تشکل و مذاکره دسته جمعی از بدیهی ترین اصول شناخته شده به حساب می آید که در جمهوری اسلامی علی‌رغم پذیرش این مقاوله نامه‌ها، زیر پا گذاشته می شود. بعلاوه در منشور جهانی حقوق سندیکایی مصوب فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری با صراحت تمام بر حقوق کارگران و سندیکاها هنگام تصمیم گیری‌های مرتبط با زندگی و کار آنها تاکید شده است. در منشور جهانی حقوق سندیکایی از جمله آمده است:"کارگران حق دارند سندیکاهای کارگری تشکیل دهند، به سندیکاهای موجود بپیوندند و بی آن‌که اجازه یا نظارت مقامات دولتی یا کارفرمایان لازم باشد، در هر فعالیت سندیکایی شرکت کنند. کارگران حق دارند در محل کار خود یا در هرجای دیگر گردهم آیند، به مذاکره بنشینند و عقاید خود را در خصوص تمام مسایلی که به آنان مربوط است، آزادانه ابراز دارند."
در بخش دیگر منشور جهانی حقوق سندیکایی ـ بخشی مربوط به حق سندیکاها در نمایندگی کارگران ـ قید شده است: "سندیکاهای کارگری حق دارند از منافع هرکارگری دفاع کنند و هر مساله‌ای را که به منافع کارگران مربوط است، بررسی کرده و درباره آن اظهار نظر و دخالت کنند. سندیکاهای کارگران و ازجمله سندیکاهای کارگری در واحدهای خدمات عمومی حق دارند با کارفرمایان و مقامات دولتی به مذاکره بپردازند و قرارداد دسته جمعی منعقد سازند... سندیکاهای کارگری حق دارند به اداره و تعیین خط مشی سازمان‌های تامین اجتماعی یا هرسازمان دیگر که به مسایل اجتماعی مربوط می شود، شرکت کنند. سازمان‌های سندیکایی کارگری می‌باید در تمام مسایلی که مستقیم و یا غیر مستقیم به کارگران مربوط می شود، بخصوص در تنظیم قوانین و آیین نامه‌ها، طرف مشورت قرار گیرند."
بنابراین روشن است که خواست زحمتکشان کشور ما برای مشارکت فعال در امور مرتبط با زندگی و کارشان مبتنی بر شناخته شده‌ترین و بدیهی‌ترین اصول پذیرفته شده بین المللی است. از این رو معنای سه جانبه گرایی نه در چارچوب مسخ شده جمهوری اسلامی که بر پایه معیارهای حقوق سندیکایی از مطالبه‌های زحمتکشان و فعالین کارگری و جنبش سندیکایی موجود کارگران است. در این زمینه نامۀ سرگشاده ۱۰ شهریورماه سندیکای کارگران فلزکار مکانیک و هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات خطاب به وزیر کار به موارد معین اشاره می کند. به اعتقاد ما آنچه در این نامه مورد تاکید قرار گرفته از حقوق بدیهی کارگران تلقی شده و ارزیابی صحیح از وظایف جنبش سندیکایی را نشان می دهد.
نکته پراهمیت دیگر اینکه در برخورد با طرح ها و برنامه‌های وزارت کار و شخص علی ربیعی به عنوان وزیر کار نباید برخورد و دیدی انتزاعی و ساده انگارانه داشت. تمامی برنامه‌های وزیر کار در چارچوب سیاست های کلی دولت و مجموعه حاکمیت قرار دارند و نمی توان این برنامه‌ها را جدای از راهبرد حکومت ارزیابی کرد. طرح سه جانبه گرایی وزارت کار نیز از این قاعده مستثنی نیست و نمی‌تواند باشد، برنامه دولت برای خصوصی سازی، مقررات زدایی و پیوستن به سازمان تجارت جهانی (دبلیو ـ تی ـ او) پیامدها و اثرهای بسیار جدی و مستقیم بر زندگی و امنیت شغلی طبقه کارگر و زحمتکشان خواهد داشت. فراموش نکنیم اصلاحیه قانون کار نیز در بطن همین سیاست‌ها تدوین و آماده شده است. بنابراین وظیفه اصلی فعالین سندیکایی و سندیکاهای مستقل توجه جدی به این موضوع و تشدید مبارزه برای احیای حقوق سندیکایی و احیا و ایجاد سندیکاهای واقعی است که ماهیت طبقاتی و استقلال عمل داشته باشند. تنها از این راه می توان در روندهای موجود که به کار و زندگی کارگران مربوط است تاثیر گذار بود و در راستای تقویت صف‌های جنبش سندیکایی موجود با استفاده از همۀ روزنه‌ها، روندهای کنونی و امکانات در دسترس به جلو حرکت کرد.
اینک تشکل های حکومتی بیش از پیش در میان کارگران منزوی و طرد می شوند. خواست حضور سندیکاهای مستقل و واقعی یک واقعیت انکار ناپذیر است. فعالیت سندیکایی فعالیتی قانونی و علنی است که حد اعلای درایت و هوشیاری را در این مقطع زمانی حساس می‌طلبد. کار پیگیرانه و توأم با صبر و شکیبایی لازم است که اعتراضات پراکنده فعلی را سازمان داد و جایگاه جنبش سندیکایی موجود زحمتکشان را در عرصه جامعه تقویت نمود.
ماه‌های آینده شاهد اجرای سیاست‌های معینی از سوی وزارت کار خواهیم بود. از هم اکنون باید آمادگی برای پاسخگویی به نیازهای روز و وظایف فوری را داشت. جنبش کارگری ـ سندیکایی در مرحله‌ای بسیار حساس قرار دارد و باید کوشید این جنبش برپایه هویت طبقاتی و سنن درخشان تاریخی خود این مرحله را سپری و به مرحله عالی‌تری فرا رویید!


بیکاری جوانان در اتحادیه ی اروپا

                                
بیانیه  دفتر اروپایی فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری در رابطه با بیکاری جوانان در اروپا

جمعیت جوان، بخش بسیار فعال و پویای جامعه و نیز بخش آسیب پذیر نیروی کار فعال محسوب می شوند، بطور روزانه از عواقب بحران اقتصادی جهان رنج برده و از سیاست های ضد کارگری دولتهای خود تحت فشار هستند.
در نتیجه اعمال این سیاست‌ها  امروزه نسل جوان، که جزو آسیب پذیرترین قشرهای جامعه هستند، با بیکاری وسیع و آینده نامطمئنی روبرو هستند. آنان قربانی سیاست استخدام‌های موقت بوده که قانون قراردادهای دسته جمعی شامل حال آنها نمی شود. آنان شاهد تبعیض‌ها و رانده شدن به حاشیه اجتماع میباشند. این نسل جوان به اجبار به کارهای موقت روی میآورند مانند کارهای پاره وقت، کارهای  پیمانکاری خصوصی بدون داشتن بهداشت  کار و یا حقوق سندیکایی.
امروزه جوانان در شرایط بسیار سختی زندگی می‌کنند.  یافتن کار در یک محیط رقابتی شدید بسیار دشواراست. درچنین شرایطی که کارفرماها در پی حداکثر سود خود هستند، بیکاری در بین اغلب جوانان شبیه یک کابوس است.
هم اکنون در اتحادیه اروپا ۲۷ میلیون بیکار وجود دارد که به این رقم باید افزایش بیرویه بیکاری جوانان را نیز اضافه کرد.
بر اساس آمار، در ماه فوریه ۲۰۱۳ - که رقم واقعی را نشان نمی‌دهد-  رقم بیکاری جوانان دریونان  به 64.2 درصد افزایش یافته (از 50.4 درصد در ماه مشابه سال ۲۰۱۲) ، در اسپانیا به  55.5 درصد (از 50.5 درصد سال ۲۰۱۲)،  در ایتالیا به 38.7 درصد (از 31.9 درصد سال ۲۰۱۲)، در پرتغال به 38.6 درصد (از 35.4 درصد سال ۲۰۱۲)، در اسلواکی 35.9 درصد در ایرلند به 30.8 درصد، در قبرس به 28.4 درصد، در فرانسه 26.9 درصد، در بلژیک ، فنلاند، لوکزامبورگ و استونی حدودا 20 درصد می‌باشد. این ارقام برای کشورهای اتحادیه اروپا و منطقه واحد پولی یورو برابر است با 23.6 درصد و 24.2 درصد،  که می‌توان گفت حدودا 5694000 و ۳۵۸۱۰۰۰ نفر جوان زیر ۲۵ سال بیکارند. در مجموع میزان شاغلین جوان در مدت چهار سال گذشته 5 درصد  کاهش یافته است یعنی از 37.3 درصد به رقم 32.8 درصد رسیده است که از میزان شاغلین سنین بالا سه برابر بیشتر افت کرده است.
کمیسیون اروپایی از کشورهای عضو خود خواست که درجهت کاهش بیکاری بین جوانان اقداماتی را انجام دهند.  و از وزرای کار کشورهای عضودعوت کرد که در جلسه‌ای این موضوع را بررسی کنند. در عین حال پیشنهادهایی به اعضای خود در جهت مقابله با این معضل ارایه داد مانند برنامه «تضمین شغلی جوانان اروپایی». در این برنامه‌، اتحادیه به اعضای خود توصیه می‌کند که در مدت کمتر از چهار ماه بعد از تکمیل برنامه‌های مطالعاتی خود به آنان یا کار پیشنهاد بدهند و یا برنامه‌های آموزش و یا کارآموزی و شغلی ترتیب دهند.
دفتر منطقه اروپایی فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری معتقد است که این برنامه‌ها و سیاست‌ها نمیتواند بر بحران  و رکود  اقتصادی  جاری که بیرحمانه بوده و نیز با طاعون«ریاضت طلبی» آغشته شده، غلبه کند.
 سرمایه‌داری یک سیستم اقتصادی بوده که که ایدئولوژی سود طلبی‌اش همراه با  گسترش فرهنگ فردگرایی می‌باشد و سعی در زیر سئوال بردن مبارزه مشترک و تشکل‌یابی است. با تمام قوا در تلاش است که جوانان را تبدیل به عناصری جدا از هم و گریزان از مسائل اجتماعی کند.
بحران جهانی اقتصادی سرمایه‌داری  نشان می‌دهد که هنوز در جامعه طبقات مختلف وجود دارند و مبارزه طبقاتی ادامه دارد.  و همزمان با آن شرایط اجتماعی حاضر که جوانان مبارزات و سازماندهی خود را باید در آن شکل دهند بسیار سخت و دشوار می‌باشد.
بنابراین آشکار است که جواب به این مشکلات در بسیج و ارتقاء هرچه بیشتر جنبش‌های سندیکایی مبتنی بر بینش طبقاتی است.  و نیز پاسخ آن را در همبستگی طبقاتی و اتحاد کارگران همه کشورها در سراسر جهان، و همراهی و تشکل جوانان در این جنبش طبقاتی می‌توان پیدا کرد.
در اروپا، فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری توسط دفاتر  منطقه‌ای خود فعال می‌باشد ودر جهت دفاع از حقوق جوانان برای پیدا کردن کارهای دایمی با تمامی حقوق قانونی و بیمه‌ها و حق داشتن تحصیل و مسکن کوشا تلاش می ورزد.
فقط با تقویت صفوف نیروهای مبارزه طبقاتی می‌توانیم امید ساختن یک دنیای بهتری را برای جوانان که در آن  داری حق زندگی بهتر وبا حقوق  کامل خود و برآورنده نیاز زندگی‌شان باشد، را برآورده سازیم.

از زندگی‌ و آینده کودکان کار حمایت کنیم


 

با پایان تعطیلات تابستانی و آغاز به کار مدارس در اول ماه مهر و با به صدا در آمدن زنگ‌ها، قرار است که میلیون‌ها دانش آموز دختر و پسر، این سرمایه‌های میهن و آینده سازان کشورمان در کلاس‌های درس حضور یابند تا از آموزش و فراگیری علوم و دانش‌های زمانه بهره‌ مند گردند.
بدین جهت و برای این منظور میبایست فرزندان‌مان از آرامش روحی  و تامین اجتماعی لازم برخوردار و فارغ از هر گونه نگرانی برای تامین معیشت خانواده و هزینه تحصیلی‌ خود و خواهران و یا برادران خود به تحصیل اشتغال ورزند.
با توجه به گزارشات و آمارهای رسمی از وضعیت کودکان کار توسط خبر گذاری‌های داخل کشور، متاسفانه با واقعیات بسیار تلخ و نگران کننده‌ای روبرو هستیم که اگر در این مورد اقدامات اساسی‌ اتخاذ نگردد ، آینده‌ای همراه با بحران‌های اجتماعی وخیم و وسیع تری را شاهد خواهیم بود.
در گزارشات و آمارهایی هر چند کنترل شده و ناقص که توسط خبرگذاری‌های رسمی‌ در داخل ایران انتشار یافته به تعداد رو به افزایش کودکان کار که در رشته‌های مختلف صنعتی، کشاورزی، خدماتی، کار در منازل و همچنین کار در کارگاه‌های پرت و مخفی‌، دست فروشی در خیابانها، پارکها، و قطار‌های زیر زمینی‌ مشغول به کار هستند، اشاره گردیده است .
در آستانه روز جهانی منع کار کودک ، جمعیت دفاعی از کودکان کار و خیابان و جمعی‌ از فعالان حقوق کودک به حق این پرسش را با رئیس جمهور جدید ایران آقای حسن روحانی مطرح کردند که "برنامه شما برای باز گرداندن بیش از هفت میلیون کودک در سن آموزش و دور مانده از تحصیل به چرخه آموزش چیست؟
آنها به روشنی در این نامه علت محروم ماندن کودکان از ابتدائی‌ترین حقوق و ضروریات زندگی‌ را چنین به تصویر کشیدند : " این کودکان جهت بازی و تفریح و توسعه اوقات فراغت خویش از تحصیل باز نمانده اند، بلکه علت اصلی‌ ریزش این کودکان از این چرخه، فقر و کم درامدی خانواده هاست و متاسفانه درصد بالایی از این کودکان جذب بازار کار می‌شوند ".
در این بازار کار که مطمئناً از چشم  گرداندگان جمهوری اسلامی پنهان نیست، کودکان به عنوان کالایی ارزان و بی‌ دفاع توسط مشتی سودجوی و برای کسب ثروت بیشتر به شدید‌ترین وجه مورد استثمار قرار میگیرند. کودکان در مقابل دستمزد ناچیزی که از کارفرما دریافت میکنند تا کمک خرجی برای خانواده خود باشند، ناچارند وظایفی را که به عهده آنها گذشته شده در محیطی‌ نامطلوب و با شرایطی غیر انسانی‌ به انجام برسانند. این کودکان به جای اینکه در کلاس‌های درس  به آموختن علم و دانش و ورزش و شادی و تفریح مشغول باشند، به اجبار و ناخواسته در شرایط و محیطی‌ نامطلوب در معرض انواع آسیب‌های جسمی‌ و روحی قرار دارند.
ریشه تمامی این نابسامانی‌ها و بی‌ عدالتی‌ها را باید در پیش برد برنامه‌های سیاسی و اقتصادی کلان حکومت جستجو نمود. در عرصه سیاست‌های اقتصادی دیرگاهیست که دولت‌های گذشته  و همچنین دولت جدید آقای روحانی در صدد پیاده کردن دستورات صندوق بین العملی پول و بانک جهانی‌ بوده و هستند. این نسخه پیچیده شده و از طرف دولت‌های جمهوری اسلامی به صورت یک جرّاحی مرگ آور در زمینه‌های مانند خصوصی کردن کارخانه‌ها و موسسات دولتی و ‌واگذاری آنها و همچنین فراهم کردن امکانات برای کار آفرینان ( سرمایه دارن )، تعدیل نیروی انسانی، تغییر قانون کار به نفع سرمایه دارن و در جهت محدود کردن فعالیت سندیکا‌ها و اتحادیه‌های کارگری، عدم افزایش دستمزدها و سیاست ریاضت کشی‌ و ...به وخیم تر شدن زندگی‌ زحمتکشان و نابودی زیر ساختار‌های تولیدی و کشاورزی کشورمان منجر گردیده است.
مطابق آخرین گزارش‌ها بسیاری از فرزندان خانواده‌های کارگر به علت فقر ترک تحصیل کرده و به جمعیت کودکان کار افزوده می شوند. میان سطح دستمزد پایین کارگران با افزایش شمار کودکان کار رابطه ی مستقیم وجود دارد. طرح استاد- شاگردی نمونه ای از سیاست‌های جمهوری اسلامی تلقی میشود که منجر به افزایش تعداد کودکان کار شده است. فراموش نکنیم برخی حامیان حقوق کودکان کار و فعالین سندیکایی هم اکنون در زندان به سر میبرند.
با اشاره به گوشه‌ای از مشکلات و بی‌عدالتی‌های موجود در میهن‌مان که در اثر سیاست‌های به غایت ارتجاعی و حامی‌ سرمایه داری حاکمان کنونی و مداخلات و تحریم‌های غیر انسانی‌ که از طرف امپریالیسم علیه مردم ما تحمیل گردیده، ما زحمتکشان به ایفای نقش خود و سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل کارگری‌مان  به عنوان یک نیروی مدافع منافع حقوق همه زحمتکشان پی‌ می‌بریم .
منع کار کودکان و دفاع از حقوق کودکان کار یکی‌ از وظایف سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل کارگریست، برای بهروزی و شادی فرزندانمان تلاش کنیم .

وضعیت دشوار کار و زندگی زنان کارگر و کشاورز





طی بیش از دو دهه گذشته با اجرای برنامه‌های اقتصادی نهادهایی مثل صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی وضعیت زندگی و کار ملیون‌ها تن از زحمتکشان شهر و روستا مرتباً تنزل کرده و شاهد فقر شدید در جامعه هستیم. در این میان، استثمار کارگران زن، بسی بی‌رحمانه و وحشیانه‌تر بوده است. 
در کشوری که قیمت اکثر اقلام مورد نیاز کارگران و زحمتکشان تقریباً مساوی با قیمت آنها در کشورهای اروپایی است؛ در حالی که حداقل دستمزد ماهیانه‌ی قانونی ۴۸۷ هزار تومان و "خطِ فقر واقعی در کشور یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است"؛ "با وجود ماهیت استمراری شغلشان"، ۲۰ نفر از کارگران مرد و زن بیمارستان خمینی زابل، با حقوق ۱۸۰ هزار تومانی در ماه "به صورت موقت استخدام شده‌اند" و "در ۱۶ ماه گذشته ... حقوقی دریافت نکرده‌اند. در کارخانه ریسندگی و بافندگی زابل، به غیر از چند مرد، کارفرما "عموماً زنان را استخدام میکند،... و هر چند مدت یکبار برای آنکه ردی از تخلفات خود باقی نگذارد اقدام به اخراج کارگران میکند." اکثریت کارگران شاغل در این کارخانه بیمه نیستند و حقوق آنها "۱۸۰ هزار تومان" در ماه است. کارگران کشاورز استان گیلان، "که بیشتر زن هستند ... از پوشش‌های بیمه تامین اجتماعی" محروماند؛ این کارگران "امنیت شغلی ندارند" و به هر دلیلی که "قادر به کار نباشند، هیچ گونه منبع درآمد دیگری ندارند." دستمزد روزانهُ ۶  هزار تومانی این کارگران زن، تقریباً مساوی 2 دلار در روز است؛ و باید گفت که به غیر از جمهوری اسلامی  کم‌تر جای دیگری می‌توان یک چنین استثمار غیرانسانی را سراغ گرفت.
با انتقاد از میانگین حقوق ۳۰۰ هزار تومانی پرسنل داروخانه‌های شیراز و بیمه نبودن اکثریت پرسنل داروخانه‌های استان، آقای فقیری، رئیس انجمن پرسنل فنی داروخانه‌های شیراز میگوید، "جهاد دانشگاهی.... کارآموزان را به داروخانه‌های شیراز میفرستد تا ۵ الی ۶ ماه مشغول به کار شوند.... کار رایگان این کارآموزان باعث شده است امنیت شغلی پرسنل فنی داروخانه‌ها به خطر بیافتد." به‌عبارتی دیگر، کار رایگان کارآموزان، آنهم برای ۵ الی ۶ ماه، به غیر از استثمار بی‌رحمانهُ کارآموزان، به‌عنوان ابزاری برای استثمار نیروی کار شاغل نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در حین اینکه تحت حاکمیتِ زورِ ولی فقیه، کارگرِ زن بابت جان کندن یک ماههُ خود ۱۸۰ هزار تومان مزد میگیرد، به‌عنوان باجیِ برای استخدام پرسنل فنی، انجمن داروسازان استان فارس برنامه آموزشی خود را اجباری می‌کند و برای برنامه آموزشی دو ساعته ۱۵۰ هزار تومان از پرسنل پول می‌گیرد. به‌علاوه به‌یاد داشته‌باشیم خروج کارگاه‌های کوچک از شمول قانون کار بر زندگی اکثریت زنان کارگر تاثیر ویرانگر باقی گذاشته است و پیامدهای آن امروزه در برابر دیدگان ما قراردارد.
روز ۴ شهریور، در گزارشی در ایانا، عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلسِ گفت، "اگر امروز شاهد واردات گسترده محصولات کشاورزی از جمله برنج و گوشت هستیم که امکان خودکفایی در آن وجود داشت، علت آن را باید در عدم اجرای قانون دانست." موقعی‌که کارگرِ زن ماهیانه ۱۸۰ هزار تومان مزد دریافت میکند؛ و روزانه شاهد دهها گزارش‌هایی مثل، "بیش از نیمی از صنایع لبنی همدان تعطیل شدند"؛ "مرغ در یک هفته ۹ درصد گران شد ... قیمت چای و حبوبات در یک سال بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافت" هستم؛ آیا این گونه گزارش‌ها نتیجه "عدم اجرای قانون" توسط یک عده خودسر است؟ 
به‌عنوان نمونهُ دیگر در رابطه با نوسانات فاجعه بار ارز، روز ۱۵ تیر ۱۳۹۲، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت، "مدتها است به صنایع ارز با نرخ مرجع اختصاص نمی‌یابد و به همین دلیل صنایع ماشین آلات، قطعات یدکی و مواد اولیه مورد نیاز خود را با ارز آزاد تأمین می کنند ... با شناور شدن نرخ ارز دسترسی برخی افراد به اطلاعات فراهم می‌شود و شرایط برای رانت خواری به وجود می‌آید." عدم تعلق گرفتن ارز مرجع باعث ویرانی صنایع ملی و بیکار شدن میلیون‌ها کارگر می‌شود، و شناور شدن ارز "دسترسی برخی افراد به اطلاعات" را فراهم می‌کند؛ حالا باید دید ارز مرجع، مثلاً به چه کسانی تعلق می‌گیرد. روز ۲۸ خرداد ایسنا خبر از "واردات ۱۲۰۰ کانتینر قطعات لوازم خانگی توسط مافیای واردات.... با استفاده از رانت‌های خاص و به صورت skd" را داد. این لوازم خانگی در مناطق ویژه اقتصادی سیرجان و سلفچگان مونتاژ می‌شوند، و با واردات "به صورت اس.کی.دی، ضمن استفاده از ارز مبادله‌ای می‌توانند از تعرفه پایین گمرگی برای تولیدکنندگان" نیز بهره‌مند شوند. گزارش مزبور اضافه کرده بود، "با واردات قطعات ضمن خروج ارز....ضربه جبران ناپذیری... بر صنعت کشور وارد می شود....و کارگران ایرانی بیکار می‌شوند." یا روز ۲۴ مرداد، با اعلام اینکه ۵۰ درصد باغات چای مخروبه شده اند، ایلنا گزارش داد، "عده‌ای از تاجران به اعتبار ریاست سازمان چای به هندوستان رفته‌اند تا این محصول کشاورزی را خریداری کنند در حالی که ۱۰ الی ۱۵ هزار تن چای خشک تولید داخل روی دست کارخانه‌ها مانده است."
دراین رابطه بسیاری از زنان کشاورز و کارگران زنِ کشاورز دچار مشکلات معیشتی بسیار جدی شده‌اند. زنان کشاورز نیز مانند سایر زنان زحمتکش از بسیاری از حقوق خود مانند دستمزد متناسب با کار، حق بیمه و از این‌قبیل محروم هستند. حمایت و طرح خواسته‌ها و منافع زنان زحمتکش کشور به ‌ویژه زنان کارگر و کشاورز از اولویت‌های جنبش سندیکایی زحمتکشان میهن ماست. زنان کارگر و کشاورز حق‌دارند مساوی با مردان از حقوق و مزایای کافی و یک زندگی شرافتمندانه برخوردار گردند.

آموزش های سندیکایی ـ بخش اوّل





آشنایی کارگران و زحمتکشان با آموزش های سندیکایی یکی از مهمترین اولویت های مبارزه در راه تامین حقوق سندیکایی و سنگ پایه احیا و ایجاد سندیکاهای واقعی کارگری است. این مساله بویژه در اوضاع حساس میهن ما حائز اهمیت اساسی است. از این رو اتحاد کارگر بولتن کمیته روابط سندیکایی طی رشته مقالاتی مبانی اصلی آموزش های سندیکایی برگرفته از آموزش های فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری را منتشر و در اختیار فعالین کارگری قرار می دهد.
سندیکاهای کارگری، ماهیت و ویژگی های آن؛
سندیکاهای کارگری فراگیرترین تشکل مستقل کارگری هستند که شکل گیری آنها محصول تضاد دایم میان منافع کارگران و سرمایه داران و برآمده از مبارزه دایمی کارگران و زحمتکشان برای بهبود وضعیت کار و زندگی است. با آن که امروزه پس از دوسده مبارزه خستگی ناپذیر کارگران، موجودیت سندیکاهای کارگری در بسیاری از کشورهای سرمایه داری به رسمیت شناخته شده است، اما سرمایه داران و دولت های سرمایه داری همچنان می کوشند سندیکاها را از هدف های خود منحرف کنند یا آن ها را تحت تسلط خود درآورند. بنابراین وظیفه کارگران و فعالان سندیکایی است که با دقت، هوشیاری و همبستگی در حفظ حقوق سندیکایی و استقلال عمل سندیکاها بکوشند و سطح مبارزاتی تشکل های کارگری را پیوسته ارتقاء دهند و با قاطعیت از منافع صنفی و طبقاتی زحمتکشان دفاع نمایند. واقعیت این است که سندیکاهای کارگری به رغم فراز و فرودها و علی رغم تحت فشار قرار داشتن دایمی از سوی سرمایه داران و دولت های سرمایه داری و انواع فشارها در حکومت های دیکتاتوری و خودکامه، توانسته اند در زمینه متشکل کردن کارگران برحول مطالبه های بنیادی آنان و نیز درجهت احقاق حقوق کارگران به پیشرفت ها و دستاوردهای قابل ملاحظه و بزرگی چه در سطح ملی و چه درسطح بین المللی دست پیدا کنند. ازجمله می توان به تصویب مقاوله نامه ها و توصیه نامه های سازمان بین المللی کار خصوصاً مقاوله نامه های ۸۷، ۹۸و ۱۳۵ و همچنین منشور جهانی حقوق سندیکایی اشاره کرد.
سندیکاهای کارگری دارای ماهیت طبقاتی معین بوده و ویژگی های مختلفی دارند که آگاهی از آن برای فعالین کارگری اهمیت تام و تمام دارد. ویژگی های سندیکاهای کارگری عبارتند از؛ الف ـ سازمان طبقاتی، ب ـ سازمان توده ای، ج ـ سازمان دمکراتیک؛
* ـ الف ـ سازمان طبقاتی؛
سندیکای کارگری در مفهوم کلی یک تشکل پایه ای طبقه کارگر در تمام واحدهای تولیدی و خدماتی است که وظیفه آن متشکل کردن کارگران در دفاع از منافع آنان و همه زحمتکشان است. بنابراین سندیکاهای کارگری یک سازمان طبقاتی کارگران محسوب می شود.
این ویژگی یعنی سازمان طبقاتی بودن زمانی معنا پیدا کرده و صورت واقعیت به خود می گیرد که برمواضع طبقه کارگر تکیه نموده و پیگیرانه، اصولی و به دور از هرگونه سازشکاری از منافع طبقه کارگر در برابر استثمارگران و دولت های سرمایه داری دفاع کند. این واقعیت را نباید فراموش کرد که در جنبش سندیکایی برخی بینش ها و دیدگاه های رفُرمیستی و انحرافی وجود دارد که باید در برابر آن ها هوشیار بود. زیرا چنین دیدگاه ها و نظراتی(بینشی) می تواند سندیکاهای کارگری را از مضمون طبقاتی آن تهی سازد. از جمله این دیدگاه ها و بینش های انحرافی و رفُرمیستی می توان به گرایش های زیر اشاره کرد:
۱ ـ گرایش دایمی به سازشکاری با کارفرما که در عمل به زیان منافع زحمتکشان و به همکاری با کارفرمایان منجر می شود؛
۲ ـ هواداری از نظریه همکاری با کارفرمایان و دولت های سرمایه داری و چشم بستن بر مطالبه های بنیادی زحمتکشان در دست یابی به رشد و توسعه پایدار و عدالت اجتماعی؛
۳ ـ محدود ساختن فعالیت طبقه کارگر به مطالبه های صرفاً اقتصادی که به کارفرمایان و به دولت های سرمایه داری این امکان را می دهد که تسلط سیاسی و ایدئولوژیک خود را بر زحمتکشان حفظ کنند.
(توضیح ضرور: در این زمینه می توان به نقش بارز جنبش سندیکایی زحمتکشان آفریقای جنوبی در زمان مبارزه علیه آپارتاید، مبارزه سندیکاهای کارگری فرانسه در دوران جنگ دوّم و اشغال این کشور توسط آلمان فاشیستی و نیز مبارزه دلیرانه شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران در دوره جنبش ملی شدن صنعت نفت اشاره کرد. این تجربیات به خوبی خط بطلان بر گرایش رفرمیستی و محدود کردن مبارزه طبقه کارگر به صرفاً مسایل اقتصادی است)
با این حال و علی رغم تمام تلاش های کارفرمایان و دولت های سرمایه داری در تقویت و ترویج این دیدگاه ها و بینش های رفرمیستی و سازشکارانه، بینش و دیدگاه طبقاتی درباره سندیکاها همه جا درمیان کارگران رشد و تقویت یافته است. شاهد این امر، همانا رشد مبارزات زحمتکشان در مجموعۀ کشورهای سرمایه داری و وجود سازمان های فراگیر و مستقل کارگری در سراسر جهان است. (توضیح ضرور: در مبارزات زحمتکشان اروپا علیه سیاست های ریاضت اقتصادی دیکته شده از سوی کمیسیون اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول در سال های اخیر شاهد رشد بینش طبقاتی در سندیکاهای اروپایی هستیم) بنابراین در مبارزات سندیکایی همواره باید بینش و دیدگاه طبقاتی را تقویت کرد. سندیکا به عنوان سازمان طبقاتی کارگران و زحمتکشان در عین حال یک سازمان توده ای فراگیر نیز هست. پایان بخش اوّل
ادامه آموزش های سندیکایی در شماره بعدی اتحاد کارگر منتشر خواهد شد.


در روز سوم اکتبر- همه در خیابانها باشیم

 
                                                                  



۱۶ سپتامبر ۲۰۱۳
همکاران، فعالین  اتحادیه‌های کارگری ، اعضا و یاران فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، سازمانهای کارگری در تمامی قاره‌ها و کارگران و جوانان، WFTU از شما تقاضا می‌کند که به فراخوان روزجهانی اعتراض، در روز سوم اکتبر ۲۰۱۳ ملحق شوید. تظاهرات و راهپیمایی، اعتصاب، کنفرانس‌ها و سایر فعالیات‌ها در تمامی نقاط جهان سازمان داده خواهد شد.
ما  با برادران و خواهران زحمتکش خود در سراسر جهان  که برا ی غذا، آب آشامیدنی، دفتر و کتاب، دارو و مسکن عمومی راهپیمایی خواهند کرد ، همصدا شده و عزم و اراده خود را مبنی بر حمایت قاطع از خواست آنان اعلام می‌نماییم.
یک زندگی مطلوب و مناسب پیشنهادی WFTU، همه مسایل زحمتکشان و مردم را حل خواهد کرد. با این طرح توده‌ها دارای کار مناسب، حقوق خوب-با بیمه بازنشستگی مطلوب، تامین اجتماعی عمومی،و آموزش عمومی و مجانی خواهند بود.   شرایط مطلوب برای نسل جدید مبنی بر داشتن شغل پایدار متناسب با تحصیلات آنان می‌باشد.
برای اتحادیه‌های اصلاح‌طلب شعار«شغل مناسب» فقط حرف محض است ولی برای WFTU دارای یک مفهوم عمیق و محکمی است.
ما خواستار تامین نیازهای اساسی وامروزین مردم جهان هستیم. این درخواستی واقعی و قابل دسترسی می‌باشد که بر اساس توانایی نیروی کار ماهر، منابع تولید ثروت، منابع طبیعی و معدنی و توسعه علمی و فنی که هر  لحظه در حال پیشرفت هست، می‌باشیم.
هیچ دلیلی ندارد که شاهد فقر ، جنگهای امپریالیستی، تخریب شهرها، زجر انسانها، بهره‌کشی سرمایه‌داری، خصوصی نمودن اموال و منابع عمومی و بیمارستانها و سیستم آموزشی باشیم. در کنار آن شاهد حرص و ولع چند تا سرمایه‌دار که فقط برای سود خود تلاش کرده و دولت‌ها نیز با  تامین مکانیسم‌ها به آنان کمک می‌کنند و این باعث عذاب و قحطی، افزایش قیمت و آلودگی محیط زیست میشود را باشیم.
هنوز کسب چنین سودها ی کلان ادامه داشته و در دوره بحران سرمایه‌داری نیز تشدید می‌شود. همزمان با آن، رقابتهای بین گروه‌های سرمایه‌داری شدت یافته و ادغام‌  شرکت‌ها صورت می‌گیرد، شرکت‌ها و صنایع  ورشکست شده و یا خط تولید خود را به کشورهای دیگری که دارای کارگر ارزان و بدون حق و حقوق سندیکایی انتقال می‌دهند. این باعث استثمار بیشتر زحمتکشان در نقطه‌ای  و بیکاری بیش از حد کارگزان در نقاط دیگر جهان می‌شود.
سود سرمایه‌داران علیه آینده مطلوب ماست!
در روز سوم اکتبر ۲۰۱۳ ما فعالانه در راهپیمایی  برای غذا، آب آشامیدنی، دارو و درمان و مسکن برای همه  در تمامی کشورها شرکت خواهیم کرد.
برای حقوق خود مبارزه کنید! در کشور خود فعالیت و سازماندهی مطلوب خود را برای این روز انجام دهید و به صفوف جنبش جهانی و طبقاتی بپیوندید.
از فعالیت و تظاهرات خود در این روز گزارش و عکس ارسال کنید:    info@wftucentral.org
دبیر اول فدراسیون
سپتامبر ۲۰۱۳ آتن


مبارزه‌ی سندیکاهای کارگری علیه برنامه‌های خصوصی سازی







دیدار هیأت نمایندگی کارگرانِ راه آهنِ فرانسه با فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری

متعاقب دعوت فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری (WFTU) برای گفتگوهای دوجانبه با رهبری فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری  و جبهه‌ی رزمنده سراسری کارگری یونان (PAME)، دبیر اول و سه عضو رهبری اتحادیه‌های کارگران راه آهن ورسالیز وترپیز فرانسه از آتن دیدار کردند.

به‌عنوان بخشی از دیدارِ خود، صبح روز 28 ماه می فعالین سندیکایی از کارخانه‌ی راه آهن یونان در پیرائوس (OSE) دیدار و با کارگران گفتگو کردند. بعد از صحبت در مورد تجربیاتِ خود، طرفین تأیید کردند که مشکلات اصلی، مشابه هستند: خصوصی سازی راه آهن عمومی، برنامه‌های ریاضت اقتصادی و یورش به تشکل‌های کارگری.

برای هماهنگ کردن نیروهای طبقاتی راه آهن، هیأت نمایندگی فرانسوی دعوت کرد که یک هیأت نمایندگی از کارگران راه آهن جبهه‌ی رزمنده سراسری کارگری یونان با آن‌ها در پاریس دیدار بکند.

 

نامه سندیکا به ریاست جمهوری اسلامی ایران ( آقای حسن روحانی )


جناب رئیس‌جمهور همه‌ی آگاهان امور کارگری می‌دانند سندیکای کارگران شرکت واحد با سابقه‌ای بیش از پنجاه سال با فراز و نشیب‌های بسیار توانسته است برای حفظ حقوق رانندگان و کارگران شرکت‌ واحد خدمات فراوانی را به انجام برساند. اگرچه اعضای این سندیکا پیوسته تحت فشارهای گوناگون اطلاعاتی و امنیتی و زندان و اخراج و ضرب و شتم و تبعید با همکاری حراست و مدیریت و بعضی از اعضای شورای اسلامی کار بوده است اما به دلیل پیوند عمیق و ناگسستنی با بدنه‌ی کارگری این سندیکا توانسته است با تحمل همه‌گونه ستم و بیدادگری کماکان به دفاع از حقوق کارگران ادامه دهد و از این روی به عنوان یکی از نمادهای سرفراز جنبش کارگری ماندگار بماند.
آقای رئیس‌جمهور، بهترین سپر هر دولت و سرزمینی رعایت حقوق مردم به‌ویژه کارگران و زحمتکشان و فرودستان آن سرزمین است. بر این پایه و بنابر برنامه و سخن شما که به‌عنوان یک رئیس‌جمهور حقوقدان، خود و دولت خود راپایبند به اجرای حقوق عمومی مردم و از جمله حقوق انجمن‌ها و نهادهای مردمی دانسته‌اید و برای اجرای آن سوگند خورده‌اید و منشور دولت خود را در این راستا نوشته‌اید، سندیکای کارگران شرکت واحد به‌عنوان یک نهاد کارگری دادخواه و آزاده، فشرده‌ی بخشی از خواسته‌های خود را به شرح ذیل اعلام می‌دارد:
از: سندیکای کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومه
به: ریاست ‌جمهوری آقای حسن روحانی
با سلام و آرزوی پیروزی شما در استیفای حقوق و خدمتگزاری مردم شریف ایران به‌ویژه کارگران و زحمتکشان و دیگر فرودستان اقتصادی این مرز و بوم.
جناب رئیس‌جمهور همه‌ی آگاهان امور کارگری می‌دانند سندیکای کارگران شرکت واحد با سابقه‌ای بیش از پنجاه سال با فراز و نشیب‌های بسیار توانسته است برای حفظ حقوق رانندگان و کارگران شرکت‌ واحد خدمات فراوانی را به انجام برساند. اگرچه اعضای این سندیکا پیوسته تحت فشارهای گوناگون اطلاعاتی و امنیتی و زندان و اخراج و ضرب و شتم و تبعید با همکاری حراست و مدیریت و بعضی از اعضای شورای اسلامی کار بوده است اما به دلیل پیوند عمیق و ناگسستنی با بدنه‌ی کارگری این سندیکا توانسته است با تحمل همه‌گونه ستم و بیدادگری کماکان به دفاع از حقوق کارگران ادامه دهد و از این روی به عنوان یکی از نمادهای سرفراز جنبش کارگری ماندگار بماند.
آقای رئیس‌جمهور، بهترین سپر هر دولت و سرزمینی رعایت حقوق مردم به‌ویژه کارگران و زحمتکشان و فرودستان آن سرزمین است. بر این پایه و بنابر برنامه و سخن شما که به‌عنوان یک رئیس‌جمهور حقوقدان، خود و دولت خود راپایبند به اجرای حقوق عمومی مردم و از جمله حقوق انجمن‌ها و نهادهای مردمی دانسته‌اید و برای اجرای آن سوگند خورده‌اید و منشور دولت خود را در این راستا نوشته‌اید، سندیکای کارگران شرکت واحد به‌عنوان یک نهاد کارگری دادخواه و آزاده، فشرده‌ی بخشی از خواسته‌های خود را به شرح ذیل اعلام می‌دارد:
۱- آزادی فوری آقای رضا شهابی راننده‌ی زحمتکش شرکت واحد از زندان و انجام معالجات ایشان با هزینه‌ی دولتی و بازگشت به کار وی و پرداخت حقوق معوقه‌ی ایشان.
۲- بازگشت به کار رانندگان اخراجی که به‌دلیل پیگیری حقوق همکاران با پرونده‌سازی و نقض قانون و مقررات توسط مدیریت و حراست شرکت و همکاری اداره‌ی کار، از کار اخراج شده‌اند.
۳- پایان بخشیدن به بگیر و ببندهای اطلاعاتی-امنیتی، حراستی علیه فعالان حقوق کارگری و سندیکایی و اخراج آنها.
۴- به رسمیت شناختن حقوق آزادی‌های سندیکایی و حقوق عمومی کارگران طبق منشور حقوق بنیادین کار سازمان بین‌المللی کار.
۵- اصلاح فصل ششم قانون کار در جهت به رسمیت شناختن حق آزادی تشکیل سندیکاهای کارگری.
۶- حضور نمایندگان واقعی کارگران در مجامع تصمیم‌گیری امور کارگری نظیر شورای عالی کار و مدیریت سازمان تأمین اجتماعی و غیره.
۷- مدیریت و اداره‌ی تأسیسات عمومی کارگران نظیر ساختمان‌های خانه‌ی کارگر و اتحادیه‌ی امکان توسط نمایندگان واقعی کارگران در سراسر کشور.
۸- جبران خسارات مادی-معنوی فعالان کارگری و سندیکایی که در رابطه با فعالیت‌های کارگری زیان دیده‌اند.
در پایان یادآور می‌شود یکی از دروغ‌های بزرگی که ضرر و زیان آن مستقیماً متوجه کارگران شده و گذران زندگی سخت روزمره‌ی آنان را سخت‌تر کرده است تعیین رقم جعلی ۲۵ درصد تورم اسفندماه ۱۳۹۱ برای محاسبه‌ی حداقل دستمزد سال ۱۳۹۲ بوده است؛ که رقم واقعی تورم در آن تاریخ به تأیید جنابعالی بیش از ۴۰ درصد می‌باشد. در اعتراض به این تصمیم نا عادلانه و خلاف ماده ۴۱ قانون کار که دست پخت شورای عالی کار دولت دهم علیه کارگران بوده است به پیوست نامه درخواست افزون بر دو هزار امضایی کارگران شرکت واحد که بازتاب دهنده‌ی خواسته‌ی میلیون‌ها کارگر ایرانی جهت پرداخت مابه‌التفاوت این رقم تا رقم واقعی تورم است، تقدیم می‌گردد.
کارگران خواهان اند دولتی که با شعار امید و راستگویی در انتخابات به پیروزی رسیده است، این درخواست‌ها را پذیرفته و آنها را انجام دهد.
با آرزوی روزی که کارگران به حقوقشان برسند.
  
باتشکر
سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه
شهریور ۹۲
به نقل از سایت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه


از طرف بیش از ۳۰۰۰ نفر از کارگران تکنسین‌ها و مهندسان پروژه‌های نفتی ایران





رئیس جمهور محترم، جناب آقای روحانی
به رغم درخواست مردم و مسوولان متعهد به آرمان‌های مردمی در اوایل انقلاب، دولت‌ها با گرایش متفاوت و هر کدام نیز با شعار‌های خاص اجتماعی یکی پس از دیگری آمدند و رفتند ولی نتوانستند بر کاستی‌های مناسبات اجتماعی فائق آیند که مرده ریگ دیکتاتوری نظام پادشاهی بود، چنان که فاصله طبقاتی هر روز ابعاد تصاعدی و بزرگ‌تری پیدا کرده و فقدان آزادی اندیشه و قلم همچنان به همان روال ادامه یافته است. هیچ کدام از دولت‌ها نتوانستند، با این همه امکانات و توان فوق‌العاده‌ی منابع انسانی – طبیعی، ایران را در مسیر توسعه صنعتی و تولید کالایی قرار دهند. از یک سو دلالی و واسطه‌گری بین‌المللی، و واردات بی‌رویه و بدون کنترل کالاهای مصرفی آن هم بدون کیفیت، صنایع و کشارزی ما را به رکود و ویرانی کشیده و از سوی دیگر این نابه‌هنجاری‌ها در ارتباط با مناسبات کار و حقوق قانونی نیروی کار (کارگران صنعتی، تکنسین‌ها و مهندسان) بیشتر از همه‌ی جنبه‌های دیگر، آفت رشد شده و نمود پیدا کرده است و بدین صورت صدمات جدی بر پیکر با ارزش ترین منابع ملی کشور (نیروی کار فنی) وارد نموده است. دولت‌های پس از جنگ به ویژه با پذیرش تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی‌های گسترده که الهام گرفته از اقتصاد سرمایه‌داری دوران معاصر (نئولیبرالیسم) است، قانون کار را در برخی مناطق به نام مناطق آزاد تجاری به حاشیه راندند. فقط با اعلام منطقه‌ی آزاد تجاری در پارس جنوبی، چند ده هزار نیروی کار فنی کشور در عمل از شمول قانون کار خارج شدند و در زیر فشار مطلق پیمانکاران قرار گرفتند. با معافیت کارگاه‌های زیر ده نفر از قانون کار در دولت اصلاحات بزرگ‌ترین بخش کارگری ایران از حداقل حقوق، سنوات، و نیز از امکان دریافت مستمری بازنشستگی و خدمات تامین اجتماعی برای همیشه محروم شدند. از این رو این گروه عظیم زحمت کشان با خانواده‌هایشان باید در سن از کارافتادگی برای امرار معاش به تکدی‌گری رو بیاورند. در نظام سیاسی‌ای ‌که وعده حکومت مستضعفان و محرومان را شعار خود قرار داده بود، مستضعفان فقیرتر و ضعیف‌تر و فرسوده‌تر شدند و در عوض سرمایه‌داران (بخش خصوصی یا به قول مسوولان زمان انقلاب، طاغوتیان) ثروتمند‌تر و فربه‌تر گشتند. از سوی دیگر با تصویب بند “ز” در مجمع تشخیص مصلحت نظام، کارفرماها در بخش‌هایی اختیار تام به دست آوردند که به اخراج کارگرانی مبادرت ورزند که تا روز پیش از مصوبه جدید، قانون کار از آن‌ها حمایت می‌کرد. این است شرایط رنج آور، برای مردم و تولیدکنندگان نعمات مادی در ساختار اقتصادی امروز جامعه‌ی ما. آینده‌ی کشورمان وابسته به بازنگری منطقی در این مناسبات اجتماعی – اقتصادیِ مبتنی بر واردات است. مناسباتی ارتجاعی که به توصیه‌ی صندوق بین‌المللی پول – نهادی که
۵۱ درصد آن در اختیار آمریکاست – به جامعه ایرانی تحمیل شده است. این که اقتصاددانان مشاور دولت‌های پس از جنگ به دلیل منافع خاص خود، و باورهایی بر آمده از تبلیغات گسترده و بدون هیچ گونه شک منطقی نسبت به عواقب مناسبات سرمایه‌داری- نئولیبرالیستی، به گسترش این مناسبات دلالی در نشریات روزانه و ماهانه پرداخته و واسطه‌گری را تنها راه پیش‌روی کشور قلمداد‌می کنند چندان عجیب نیست؛ عجیب آن است که این روند مخرب، به رغم تجربه‌های تلخِ دوباره و چند باره، باز تجربه‌می شود و هیچ کدام از نشریات مدعی آزادی اندیشه، از بازتاب دیدگاه‌های مخالف این باور استقبال نمی‌کنند. از این رو ناآگاهانِ از مسائل اقتصادی تصور می‌کنند در واقع این مناسبات تنها امکان جامعه‌ی بشری است. دروغ بزرگی که رسانه‌های ضد آزادی اندیشه ولی مدعی آن، بدان دامن می‌زنند. این ساختار اقتصادی (نئولیبرالیسم) طی چند دهه سلطه بر جهان، جز دامن زدن به رکود اقتصادی و تورم قیمت‌ها و ایجاد فاصله طبقاتی بعید و عمومی‌سازی فقر و یک در صدی کردن غنا و ورشکستگی بنگاه‌های تولیدی چه دستاورد دیگری به دنبال داشته است؟ آن هم در حالی که سردمداران و رهبران جهانی این نظم اقصادی بزرگترین جنگ‌های منطقه‌ای ‌از اروپا تا آسیا را به وجود آورده اند که هنوز هم در منطقه خاورمیانه تداوم دارد و این در حالیست که چند کشور از جمله کشور ما ایران در معرض تهدید به جنگ و چالش‌های سیاسی – اقتصادی قرار دارند. طبق اصول بنیادی و کلیدی این نوع درک از مناسبات اقتصادی، دولت‌ها حق دخالت در امور اقتصادی را ندارند. به زعم تئوری‌بافان این باور در صورت عدم دخالت دولت در امر اقتصادی، قوانین بازار(‌عرضه و تقاضا)، خود به خود همه امور اقتصادی را سامان می‌دهد و رونق و توسعه صنعتی را بدون وقفه به پیش می‌برد. ولی این تئوری‌های – به قول کینز اقتصاد دان انگلیسی – قمارخانه‌ای ‌در تداوم خود به جای صلح جهانی، جنگ‌های منطقه‌ای ‌را گسترش داد و به جای توسعه صنعتی بحران‌های ناشی از تورم و رکود را به ارمغان آورد. به گونه‌ای ‌که اکثر کشورهای اروپایی با بیکاری فزاینده و رکود و گرانی درگیر هستند اگر طبق این باور، دولت در امور اقتصادی دخالت نمی‌کرد، ساختار فرسوده‌ی سرمایه داری جهانی فرو می‌پاشید. ولی دولت امریکا و دولت‌های اروپایی با دخالت مستقیم در امور اقتصادی بار مالی و هزینه‌های کمرشکن آن را به دوش مردم انداختند و با تحمیل ریاضت اقتصادی به توده‌ها و پرداخت بدهی بانک‌ها از حساب‌های پس انداز مردم و مالیات‌های دریافتی از آنها، سرمایه داری را به صورت موقت نجات دادند. با وجود این همه تجربه‌ی جهانی و آشکار شدن بحران‌های ژرف ناشی از تسلط مناسبات نئولیبرالیستی، اقتصادخوانده‌های وطنی اما که بیش از ۴ قرن از دنیا پس مانده‌اند، در نشریاتِ گرفتار روزمرگی، باز هم تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را تبلیغ و طرف‌های مشورت‌شان را همچنان به ترکستان گمراهی می‌کِشند. در این مطلب ما قصد بررسی و تحلیل علمی روندهای این ساختار نابهنجار اقتصادی را نداریم زیرا عملکردِ به این باور و عوارض ویرانگرش که امروزه همه دنیا را به چالش گرفته است خود بهترین سند بی‌اعتباری آن می‌باشد. هدف ما بررسی تاثیر این مناسبات بر ارزشمند‌ترین منابع ملی کشور یعنی نیروی کار است. نیروی کار فنی – صنعتی کشور (کارگران صنعتی،‌ تکنسین‌ها، مهندسان و دانشمندان) که سرمایه‌های بی بدیل و خلاق هر جامعه‌ای ‌می‌باشند . صاحبان منافع و دستیاران و مشاوران بهره مند از
سود‌های مبتنی بر اقتصاد دلالی (نئولیبرالیستی) تعهدی نسبت به عواقب و آسیب‌های منتج از این واقعیت ندارند و به کلی نسبت به نتایج اجتماعی آن بی‌توجه‌اند. این بی‌توجهی باعث اعمال سیاست‌هایی می‌شود که درعمل برآیندی جز رکود تولید و گرانی کالا و خدمات مصرفی، بیکاری و فقرعمومی و تبعات اجتماعی‌اش نتیجه‌ی دیگری نخواهد داشت. روندی که بی‌تردید بحران‌زاست و چالش‌های اجتماعی را در پی دارد. در این مناسبات مساله با اهمیت، مبادلات تجاری و کسب سود به هر قیمت است، بدین دلیل بخش‌های تولیدی جامعه به حاشیه می‌افتند، زیرا دیرتر به سود می‌رسند ولی بورس‌بازی و دلالی و بور‍ژوازی تجاری و مالی به عمده‌ترین شیوه‌ی مناسبات اقتصادی تبدیل می‌گردد. خروجی این مناسبات، بحران امروز امریکا، اروپا و خاورمیانه و… است، امریکایی که تنها با ایجاد جنگ‌های منطقه‌ای ‌و مذهبی و بدین وسیله فروش انواع اسلحه توانسته بخشی از صنایع بزرگش را فعال نگه دارد. در شرایط اجتماعی – صنعتی کنونی کشورمان که رشد صنایع و تکنولوژی به کار گرفته شده عقب‌مانده تر از کشورهای پیشرفته جهان است، ما قادر به رقابت با تولید کالایی آن‌ها نیستیم از این رو پیوستن به صندوق بین‌المللی پول و تجارت جهانی باعث انهدام صنایع کوچک و در حال رشد ما می‌شود. هم چنین عامل اصلی نابودی کشاورزی ایران خواهد شد. لذا منافع ملی ما در گرو اندیشه‌ورزی و نگاه انتقادی به مسیر راه رشد اقتصادی موجود است، که پس از جنگ، دولت‌ها در پیش گرفته اند و نیز درک ضرورت‌های علمی – صنعتی کشورمان می‌باشد و نه دنباله‌روی از اقتصاد بازار با قوانین کور عرضه و تقاضایش. مسیر راه رشد اقتصادی ما را باید گروهی از اقتصاددانان مورد بررسی قرار دهند که به استقلال اقتصادی – صنعتی و خودکفائی ایران اعتقاد داشته باشند، نه مشتی دانش آموخته‌ی آکادمی‌های نئولیبرالیستی آمریکا و اروپا که فرمول‌های اقتصادی آن را چون آیات الهی ابدی و لاتغییر می‌بینند. از این رو ما، نقد بیشتر این مناسبات که ایران را دچار بحران جدی بیکاری و فقر و تورم و گرانی نموده به ایشان می‌سپاریم و خود به برخی از آسیب‌های آن بر مناسبات کار و زندگی نیروی کار می‌پردازیم و انتظار داریم رئیس جمهور محترم آقای روحانی به این درک واقعی و عمیق نیروهای کار کشور توجه بفرمایند.
تاثیر مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی ( نئولیبرالیستی) بر کار و زندگی نیروی کار پروژه‌ای ‌: ساخت پروژه‌های صنایع مادر در ایران با توجه به دور بودن از مناطق شهری، زندگی کارگران در خوابگاه‌ها، ساعات فشرده و طولانی کار (
۱۲ ساعت در روز)، شتاب کار به دلیل زمان‌بندی‌های ضروری ساخت و مدت زمان مرخصی یک کارگر در عمل یک اردوگاه کار است نه یک کارگاه معمولی، که البته همین کار در مناطق آزاد تجاری و ضروری نبودن اعمال قانون کار به یک اردوگاه کار اجباری تبدیل شده است. یک نیروی کار پروژه‌ای ‌در اردوگاه کارش باید ۲٣ روز دراختیار کار پروژه باشد یعنی ۷۶.۶ درصد از زندگی‌اش و یک کارگر باید ۲۴ روز یا ٨۰ ‌ درصد زندگیش را با بدترین شرایط بهداشتی، غذایی و وسایل خواب نامناسب به سر ببرد. با روزانه ۱۲ ساعت کار. سازمان‌های جهانی کار پس از بررسی‌های علمی به این نتیجه رسیده است که کار روزانه بیش از ٨ ساعت در دراز مدت اثرات روانی و جسمی غیر قابل جبرانی بر نیروی کار به جا می‌گذارد از این رو حداکثر ساعت کاری در یک روز باید ٨ ساعت باشد و برخی از روزها که ضرورت پروژه اضافه کاری را در دستور کار قرار می‌دهد، با توافق کارگر فقط باید ۲ ساعت اضافه کاری انجام بدهد آن هم نباید هر روز باشد. در حالی که یک کارگر پروژه‌ای ‌باید روزی ۱۲ ساعت ممتد کار کند و در صورت ضرورت اضافه کاری بدون رضایت کارگر تا ۱۶ ساعت ادامه می‌یابد آن هم بدون محاسبه چهل درصد اضافه کاری تایید شده‌ی قانون کار. عوارض ویرانگر این شیوه در کوتاه مدت به صورت اعتیاد شدید عمومیت یافته، و از سوی دیگر باعث از هم پاشیدن کانون خانوادگی و آمار بالای طلاق در میان کارگران شده است. شرایط نامناسب دیگر کار پروژه ای، فقدان شرایط ایمنی کار است به دلیل این که پروژه در حال ساخت می‌باشد. در حال ساخت بودن پروژه، امکانات ایمنی برای حفظ جان نیروی کار را بسیار محدود کرده است. از سوی دیگر آلودگی‌های بسیار شدید گازی، ‌شیمیایی، صوتی و… به گونه‌ای ‌است که در روزهایی که هوا دچار وارونگی می‌شود، با هر تنفس بوی ادرار (آمونیاک) را استشمام می‌کنیم، گوشه‌های لب و چشم به سوزش می‌افتد و در دهان طعم ترشی را حس می‌کنیم. عوارض این شرایط، آلودگی‌های خونی در میان کارگران است . حالا چنین نیروی کاری می‌خواهد برای ۶ روز به مرخصی برود که یک روز آن در راه رفت و یک روز آن در راه برگشت هدر می‌شود. این نیروی کار مجبور است در هر ماه تنها ۴ روز را به تربیت فرزندان و همسرداری و همیاری با او بپردازد، آن هم در صورتی که او نه یک انسان شاد و با نشاط را بلکه یک جسد خسته را به خانه رسانده است. در سوی دیگر همسر این کارگر پروژه‌ای ‌پس از ۲٣ الی ۲۴ روز تنهایی و چالش با گرانی و تورم و حقوق نان آور خانواده که پس از ماه‌ها به وسیله بخش خصوصی (سرمایه داری) پرداخت نمی‌شود- البته به لطف شیوه‌ی تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی ارمغان صندوق بین‌المللی پول (اقتصاد امریکایی)- ‌انتظار دارد همسرش بیایید و کمی از بار این مشکلات همه جانبه را از دوش او بردارد، ولی با همسری مواجه می‌شود با جیبی خالی از حقوق – باز هم به لطف بی‌قانونی نظام اقتصادی نئولیبرالیستی – و با اعصابی خسته و انفجاری ‌که تنها به خوابیدن فکر می‌کند. این یک شرایط غیر قابل تحمل و نابهنجار است که در عمل منجر به اختلافات و درگیری‌های خانوادگی و در نهایت به جدائی می‌انجامد. هردو حق دارند، ‌هر دو بی گناهند، هردو قربانی نظام اقتصادی رایج هستند. نظامی که با اتخاذ شیوه‌ی اقتصادی نادرست پایش را بر گلوی نیروی کار می‌فشارد و برای رضایت سرمایه‌داری (‌بخش خصوصی) به ضعیف کشی اقدام می‌کند. نهادهای حکومتی وظیفه دارند که این واقعیت‌ها را ببینند و با روند این مناسبات غیر علمی و ضد انسانی که هر روز بیش از پیش آرامش فردی و اجتماعی را به چالش می‌گیرد مبارزه کنند. دولت باید به عنوان نماینده همه مردم و نه نماینده‌ی فقط بخش خصوصی وارد عرصه مناسبات اقتصادی گردد و نیروی کار را که عامل بنیادی و اساسی تولید نعمات مادی است در قبال ترفندهای دلالان سرمایه حمایت نماید. این یکی از وظایف دولت است. همچنین نهادهای حکومتی نباید مانعی برای ایجاد تشکل‌های صنفی کارگران باشند که تنها امکان دفاع از حقوقشان در شرایط فعلی است. درآمد یک نیروی کار باید به گونه‌ای ‌محاسبه و پرداخت گردد که او بتواند علاوه بر خوراک و پوشاک مناسب از مسکن، بهداشت، آموزش و پرورش، تامین اجتماعی و بازنشستگی بهره‌مند گردد. زیرا بار سنگین زندگی اجتماعی (تولید) بر دوش‌های او سنگینی می‌کند. همچنین باید اوقات فراغتی داشته باشد تا بتواند نیروی خود را بازتولید کند و نیروی کار آینده را تربیت نماید .
پیشنهاد نیروهای کار پروژه‌ای ‌به این نارسایی‌های قانونی: بررسی ساعت کاری دو هفته‌ای ‌نیروی کار پروژه ای دو هفته ساعت کاری نیروی کار پروژه‌ای ‌با توجه به عدم استفاده از تعطیلات رسمی و تعطیلی روز جمعه و با توجه به کار در روز جمعه به مدت
۵ ساعت و روزانه ۱۲ ساعت کار مقدار ساعت کاری دو هفته ۱۵۴ ساعت می‌باشد در حالی که یک کارگر کارخانه در شهر یا کارمندان دولتی در روزی ٨ ساعت کار و با بهره‌مندی از تعطیلی روز جمعه آن هم با دریافت حقوقش،‌ با استفاده از تعطیلات رسمی در ۲ هفته ٨٨ ساعت کار را به انجام می‌رساند. اختلاف مدت ساعت کاری ۶۶ ساعت است. این مقدار، اضافه کاری است که کارگر پروژه‌ای ‌طی ۲ هفته انجام می‌دهد. طبق قانون کار به این اضافه‌کاری باید ۴۰‌درصد پرداخت گردد که مقدار ۴۰‌درصد قانونی می‌شود ۴/۲۶ ساعت کاری. در مجموع نیروی کار پروژه‌ای ‌بدون استفاده کردن از دو روز جمعه (۱۶ ساعت کاری) و تعطیلات رسمی جمع کل ساعت کاری ش ۴/۱٨۰ ساعت می‌باشد که اگر ساعت کاری جمعه‌ها و روزهای تعطیلی رسمی را به آن اضافه کنیم این مقدار اضافه کاری، طی دو هفته رقمی بسیار فراتر از حداکثر ساعت کاری طبق قانون کار ۱۹۲ ساعت خواهد شد. مقدار ساعت کاری تعیین شده به وسیله قانون در یک ماه کار حداقل ۱۷۶ ساعت و حداکثر ۱۹۲ ساعت می‌باشد . با توجه به صدمات روحی و جسمی که کار ممتد در روز و در ماه به نیروی کار پروژه‌ای ‌وارد می‌کند، نیروهای کار پروژه‌ای ‌انتظار دارند براساس قانون کار و مقاوله نامه‌های بین‌المللی که ایران یکی از امضاء‌کنندگان آن است، کار پروژه‌ای ‌را به صورت دو هفته کار و دو هفته مرخصی (‌طرح اقماری) برنامه‌ریزی کنند. بدون این که روی حقوق آن‌ها تاثیر منفی به جا بگذارد. زیرا :
۱ – طی دو هفته، یک ماه ساعت کاری را انجام می‌دهند و حداقل ۱۶ ساعت بیشتر
۲ – کار به صورت اردوگاهی و ‌دور از شهر و خانواده و اسکان در خوابگاه است ٣
– ساعت طولانی کار در روز، ۱۲ ساعت
۴ – عدم وجود امکانات ایمنی کار به دلیل در حال ساخت بودن پروژه ۵
– قرارداد کار سفید امضاء است و موقت. لذا پس از هر پایان کار مدت‌ها باید در جستجوی کار، بیکاری را باید تحمل کرد. زیرا ادارات کار به نیروی کار پروژه‌ای ‌بیمه بیکاری نمی‌پردازند
۶ – سختی کار و وجود آلودگی‌های مرگبار در پروژه‌های صنایع نفت و پتروشیمی
ناصر آغاجری
منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر